درسهايي از قرآن

ساخت وبلاگ

خصوصيات متقين

الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوه و مما رزقناهم ينفقون ( ۳- بقره ) : براي همين متقين شش خصوصيات بيان شده كه اين شش خصوصيات در يك انسان، در حقيقت عناصر تشكيل دهنده‌ي تقواست و آن تقواي صحيح و عيني با اين شش خصوصيت در حقيقت در انسان تأمين مي‌شود البته فراموش نشود كه من در جلسه‌ي قبل گفتم : اين تقوا در همه‌ي مراحل به انسان كمك مي‌كند، يعني شما وقتي يك مايه‌اي از تقوا داشته باشيد از قرآن يك چيزي مي‌فهميد و هدايت مي‌شويد و اين تقوا هرچه بيشتر بشود شما از قرآن بيشتر مي‌فهميد يعني حتي يك انساني كه در حد اعلاي تقوا هست اگر باز تقوايش بيشتر شود به همان نسبت افزايش روحيه تقوا ممكن است باز چيزهاي جديدتر و ترفه‌تر و يك ظرافت‌هايي را از قرآن بفهمد و اين فقط مربوط به اول كار نيست كه بگوئيم اگر مي‌خواهيد از قرآن چيزي بفهميد بايد با تقوا بشويد و بعد كه تقوا يعني همان هشياري و دقت را بدست آوريد ديگر برو در بطن قرآن، نخير، درهمه‌ي مراحل هرچه اين تقوا بيشتر شد درك انسان بيشتر مي‌شود، حالا اين شش خصوصيت مقدماتي است براي اينكه يك سطح قابل قبولي از تقوا در انسان بوجود بيايد، يا بگوييم يك حداقل لازمي از تقوا در انسان بوجود مي‌آيد. اولين خصوصيت اين است كه : الذين يؤمنون بالغيب.

ايمان غيب

يعني آن كساني كه ايمان به غيب مي‌آورند، كه در ترجمه گفتيم آنها كه به غيب باور مي‌آورند. ايمان به غيب در قرآن جاهاي متعددي خشيت به غيب و توجه به غيب ذكر شده، مثلاً در يك جا، وخشي الرحمان بالغيب و از اين قبيل آيات آمده و غيب يعني آنچه كه پنهان از حواس آدمي است و تمام عالم وجود به غيب و شهادت تقسيم مي‌شود و شهادت يعني آن عالم مشهود ما، البته نه مشهود با چشم فقط، بلكه مشهود به حواس، آنچه را كه شما آن را لمس مي‌كنيد و در مقابل شماست، كه زير چاقوي جراحي شما مي‌آيد، روي تلسكوپ مثلاً كيهان نگر شما مي‌آيد، زير ذره‌بين و ميكروسكوپ شما مي‌آيد: آنچه كه شما مي‌بينيد آنچه كه شما مي‌شنويد، آنچه كه شما حس مي‌كنيد اين شهادت است و ماوراي اين شهادت، عالم ادامه دارد،وجود به آنچه من و شما آدمي مي‌بينيد و مي‌توانيد ببينيد محدود نيست. بلكه وجود در نواحي و مناطقي كه احساس آدمي قادر به درك آن نيست ادامه دارد، يعني غيب عالم و اين مرز جهان بيني‌ها و بينش‌هاي الهي با بينش‌هاي مادي است.

بينش مادي مي‌گويد: من آنچه را كه مي‌بينم وجود دارد و هست. اما آنچه را من نبينم او نيست. ( البته ممكن است چيزيرا كه امروز نمي‌بينيم فردا ببينيم او هم هست ) اين بينش مادي تنگ نظرانه، خود خواهانه و موجب محدوديت است، شما چه دليلي داريد كه آنچه را نمي‌بينيد بگوئيد نيست؟وقتي حكم مي‌كنيد به هست يا به نيست بايد با بينش خودتان به او رسيده باشيد! شما وقتي مي‌گوئيد هست بايد ثابت بكنيد كه هست! و وقتي مي‌گوئيد كه نيست چگونه ثابت مي‌كنيد كه نيست؟ مادي هيچ دليلي بر نبود عالم غيب ندارد. او مي‌گويد من عالم غيب را نمي‌بينم و از آن خبر ندارم؛ آنوقت با اين كه مي‌گويد من خبر ندارم. در عين حال بطور قاطع مي‌گويد نيست!! اينجا اولين سؤالي كه بايد از او بشود اينست كه : تو وقتي خودت مي‌گويي من از او خبر ندارم پس چگونه مي‌گويي نيست؟ ولذا در قرآن نسبت به ماديون و ملحدين و دهريون: آن كساني كه ماوراي جهان ماده را انكار مي‌كنند اين تعبيرات بكار رفته: ان هم الايظنون ( ۲۴- جاثيه ) : با گمان حرف مي‌زنند. وان هم الا يخرصون ( ۶۶- يونس ) با هم سخن مي‌گويند. 

مرز اديان الهي و جهان بيني‌هاي الهي همين جاست، كه ماوراي آنچه آدمي مي‌بيند و حس مي‌كند چيز ديگري و عالم ديگري هم وجود دارد، حالا چه چيزي آن عالم را براي انسان ثابت مي‌كند؟ برهان عقلي، و اين نكته اصلي است. عقل وجود خدا را ثابت مي‌كند، عقل پيام خدا و درس خدا و رهنمود خدا، يعني وحي را به ما ثابت مي‌كند. عقل وجود قيامت و بسياري از چيزهايي را كه عالم غيب هست ثابت مي‌كند، كه البته يك مقداري را عقل ثابت مي‌كند و يك مقداري را هم آن چيزهايي كه بوسيله‌ي برهان عقلي ثابت شده است ثابت مي‌كند. يعني وقتي شما ثابت كرده‌ايد كه خدا هست توحيد را ثابت كرده‌ايد و وقتي مبداء را ثابت كرده‌ايد بعد نبوت را ثابت كرده‌ايد، بعد از آن نبي كه بوسيله برهان عقلي ثابت شده است مي‌آيد و به شما از عالم غيب خبر مي‌دهد مثل : فرشتگان و بهشت و دوزخ و آنها را ما و شما قبول مي‌كنيم كه بعضي از اينها : مثل بهشت و دوزخ و معاد را همانطور كه اشاره كرديم برهان عقلي داريم و بسياري از چيزها هم برهان عقلي ندارد، اما ناطق به حق، يعني الهام گيرنده از وحي الهي كه پيغمبر باشد مي‌گويد و وقتي او گفت ما به او اعتماد و ايمان داريم و مي‌دانيم كه راست مي‌گويد، چون خود پيغمبر با برهان عقلي ثابت شده، پس اولين شرط تقوا و ايمان به غيب آوردن و غيب را قبول كردن و وجود را از محدوديت راندن، يعني كائنات را در همين محسوسات انساني و درك ناقص بشر محدود نكردن است. البته اين ايمان به غيب كه عرض كرديم مرز جهان‌بيني‌هاي الهي و مادي است، كه آثار زيادي را هم در بينش انسان و هم در عمل انسان بوجود مي‌آورد، يعني آن انساني كه ايمان به غيب ندارد جوري زندگي مي‌كند و مي‌انديشد و انساني كه ايمان به غيب دارد جور ديگري، و اين ايمان انسان را رها نمي‌كند وقتي كه انسان ايمان به غيب مي‌آورد در نوع بينش او و نوع عمل او نوع تلاش و مبارزه‌ي او يك تفاوت محسوسي با آن انسان مادي كه ايمان ندارد بوجود مي‌آيد كه من به برخي از اين خصوصيات اشاره كردم. ايمان به غيب به انسان هدف مي‌بخشد، ولذا وقتي شما ايمان به غيب نداشته باشيد نمي‌توانيد يك هدف واقعي قبول بكنيد

بسيج مركز پژوهشهاي مجلس...
ما را در سایت بسيج مركز پژوهشهاي مجلس دنبال می کنید

برچسب : درسهایی از قرآن,درسهایی از قرآن آقای قرائتی,درسهایی از قرآن قرائتی,درسهايي از قرآن,درسهایی از قرآن جواب,درسهایی از قرآن پاسخگر,درسهايي از قرآن قرائتي,درسهایی از قرآن کریم,درسهایی از قرآن این هفته,درسهایی از قرآن 93, نویسنده : 9bmpme بازدید : 166 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 2:34